سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک مادرم

کاش برایم هرشب، یلدا بود!

    نظر


امشب شب یلداست اما چندین شب است که شب های من یلدا شده. شب هایی بلند و طولانی و پر از انتظار و گاهی اضطراب...

وقتی که منتظر باشی ثانیه ها هم با تو لجبازی می کنند و مقابل چشمانت آهسته تر به پیش می روند و گذر زمان را بیشتر حس می کنی  و در هر لحظه از آن هزاران بار برای سلامتی عزیزانت دعا می کنی. انگار دلت آرام نمی گیرد در این شب های یلدایی...

ناگهان جمله ی امان از دل زینب رشته ی همه ی افکارت را پاره می کند و اشک در چشمانت حلقه می زند و آن را تکرار میکنی و باز هم تکرار می کنی. انتظاری که در چشمان زینب کبری سلام الله علیها بود تا عزیزترین کسش به سلامت از میدان بازگردد در مقابل چشمانت نقش می بندد، انتظار و شاید دلهره ی رباب... انتظاری که بر لبان تشنه ی کودکان حرم خشک شد...

و انگار که دلت کمی آرام تر می شود. غم هایت فراموش می شوند گویی خجالت می کشند از کوچکی خود... ناگهان به انتظار بزرگتری که وظیفه ی توست می اندیشی، وظیفه ای که شاید هرگز آن را به نحو احسن به جا نیاورده باشی. این از احوالات امروزت نمایان و مشهود است! اگر منتظر حقیقی بودی هر شبت شب یلدا می شد و در فراق عزیز زهرا عجل الله تعالی فرجه ثانیه ها با تو لجبازی می کردند و تو گذر زمان و عمرت را بیشتر حس می کردی!...

خجالت زده می شوی و عرق شرم بر پیشانیت می نشیند. امشب با تمام وجود می فهمی که چقدر با یک منتظر حقیقی فاصله داری؛ می فهمی مفهوم انتظار را آن هم با تمام وجود و در دلت می گویی اگر ادعای انتظار دارم پس چرا هر شبم شب یلدا نمی شود؟!...

_______________________________________________________

پ.ن 1: برای سلامتی همه ی زائران امام حسین علیه السلام صلواتی عنایت بفرمایید. 

«اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم»

پ.ن 2: گاهی به عمق این سخن حضرتش که فکر می کنم بیشتر خجالت زده می شوم که فرمودند: «در رابطه با تعجیل در فرج زیاد دعا کنید که فرج و گشایش امور شما نیز بدان بستگی دارد.»

پ.ن 3: خدایا... به جان داده های مسیر عبورش؛ به شهد شهود شهیدان مهدی؛ مرا دائم الاشتیاقش بگردان؛ مرا سینه چاک فراقش بگردان؛ تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا؛ مرا همدم و محرم و هم رکاب؛ سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان...